ستاره غیر فعالستاره غیر فعالستاره غیر فعالستاره غیر فعالستاره غیر فعال
 

mosbatandishi3

 

تاثیرتفکرات مثبت ومنفی برسلامت  مدت زيادي است که بر سر زبان‌هاست. آیا تا به حال پیش آمده به يک فرد بيمار يا شکست‌خورده بگویید مثبت فکر کند و به اتفاق های خوب تمرکز کند؟ امروز محققان اثبات کرده‌اند که نوع رفتار ما در برابر هستي به ويژه ديد مثبت يا منفي‌اي که به آن داريم بيش از آنچه فکر مي‌کنيم مي‌تواند بر ما تاثيرگذار باشد. باید باور داشت که نگاه مثبت يا منفي داشتن در زندگي مي‌تواند بر سلامت جسم بسیار تاثیر گذار باشد.

مطلعه کنید: روان مثبت 

چندي پيش دکتر بکالوي، استاد دانشگاه علوم اجتماعي نشان داد داشتن ديد مثبت بر سلامت ما تاثير شگرفي دارد. وي پس از زير نظر گرفتن 660 فرد که پرسش‌نامه‌‌اي را در سال 1975 ميلادي پر کرده بودند و در آن از نوع ديد خود به پيري سخن گفته بودند و بررسي سن فوت هر يک به اين نتيجه رسيد افرادي که ديد مثبتي به پيري دارند به طور ميانگين 5/7 سال بيش از کساني که ديد منفي نسبت به آن دارند عمر مي‌کنند.

تعریف روانشناسی مثبت گرا

بعد از همه‌‌ی این مقدمه‌ها، لازم است روانشناسی مثبت گرا را در چند جمله تعریف کنیم. چیک سنت میهایی در آن مقاله، در تعریف روانشناسی مثبت گرا چنین می‌نویسد:

روانشناسی مثبت گرا، روانشناسی را به بررسی بیماری‌ها، آسیب‌ها و ضعف‌ها محدود نمی‌داند. بلکه وظیفه‌ی بررسی قوت‌ها و صفات مثبت را نیز بر عهده روانشناسی می‌داند.

اگر بخواهیم روانشناسی به جای جنبه‌ی درمانی، قدرت پیشگیری هم داشته باشد، باید به شکل سیستماتیک برای ایجاد شایستگی‌ها و توانمندی‌ها هم تلاش کنیم و به بررسی نقاط ضعف، محدود نشویم.

سلیگمن هم در مقدمه دائره‌المعارف روانشناسی مثبت گرا چنین می‌نویسد: هدف روانشناسی مثبت گرا این است که تحولی را در روانشناسی تسریع کند. تحولی که به موجب آن، دغدغه‌ی اصلی روانشناسی از ترمیم چیزهای بد در زندگی به ایجاد بهترین کیفیت زندگی تبدیل شود.

تحقيق ديگري انجام شده که نشان داده واکسن آنفلوآنزا تاثير بهتري بر کساني دارد که ديد مثبتي به زندگي دارند. در اين پژوهش 52 فرد زير نظر گرفته شدند و به آنها واکسن آنفلوآنزا تزريق شد، اما پيش از آن پزشکان از داوطلبان خواستند به يک خاطره خوب و يک خاطره بد فکر کنند و فعاليت مغزي آنها ثبت شد.

کساني که بيشتر وقف خود را صرف فکر کردن به يک خاطره خوب کرده بودند تا يک خاطره بد سمت چپ کورتکس جلوي مغزشان که مسوول احساسات مثبت است، فعال‌تر بود و 6 ماه بعد ميزان پادتن مقابله با ويروس در بدن‌شان در مقايسه با ساير افراد بيشتر ترشح شده بود. به نظر مي‌رسد داشتن ديد مثبت به زندگي حتي مي‌تواند بر تجربيات فيزيکي هم تاثير بگذارد. طبق تحقيقي که در سال 2005 ميلادي در دانشکده پزشکي Wake forest انجام شد به اثبات رسيد نوع رفتار و نگاه ما به دنيا حتي بر ميزان دردي که حس مي‌کنيم هم تاثير مي‌گذارد. طبق بررسي‌ها داوطلباني که به آنها گفته مي‌شد قدرت تحمل درد بالاتري دارند و بدن‌شان قوي‌تر است درواقع به شدت درد واکنش کمتري نشان مي‌دادند. به عبارت ساده‌تر فکر آدم‌ها خود مي‌تواند همانند يک مورفين در بدن عمل کند.

روانشناسی مثبت گرا معمولاً به سادگی با مثبت اندیشی اشتباه گرفته می‌شود.

به همین علت، همواره معرفی روانشناسی مثبت گرا با این بحث آغاز می‌شود که مثبت نگری و مثبت اندیشی بحث‌های دیگری هستند و نباید آن‌ها را با روانشناسی مثبت گرا اشتباه بگیریم به همین علت ما هم در متمم، از اصطلاح روانشناسی مثبت نگر استفاده نمی‌کنیم و همواره از صفت مثبت گرا یا اصطلاح روانشناسی مثبت استفاده خواهیم کرد. آنچه که در رابطه با روان مثبت باید بدانید عبارتند از:

  • برخی از موضوعات روانشناسی مثبت گرا
  • تعریف روانشناسی مثبت گرا
  • نقد روانشناسی مثبت گرا
  • درس‌های مرتبط با روانشناسی مثبت گرا در متمم
  • تفاوت مثبت اندیشی و روانشناسی مثبت گرا
  • تفاوت مثبت اندیشی و روانشناسی مثبت گرا
  • روانشناسی مثبت گرا به دنبال چیست؟
  • دستاوردهای روانشناسی مثبت گرا
  • رشته روانشناسی مثبت گرا در دانشگاه‌ها
  • تفاوت روانشناسی انسان گرا و روانشناسی مثبت گرا

مثبت اندیشی و تفکر مثبت، ایده و روشی است که نزدیک به یک قرن قدمت دارد و همواره از موضوعات جذاب روانشناسی بوده است. یکی از کتابهای قدیمی این حوزه، کتاب معروف ناپلئون هیل با نام بیندیشید و ثروتمند شوید است و از آخرین کتابهای موفق و مطرح هم، می‌توان به کتاب راز اشاره کرد.

این در حالی است که بحث روانشناسی مثبت گرا به صورت جدی از اواسط دهه‌ی نود میلادی آغاز شده و کلاسیک‌ترین مقاله‌ی آن که تقریباً همیشه و همه جا به آن ارجاع داده می‌شود، سرمقاله‌ی یک ژورنال روانشناسی است که توسط سلیگمن و چیک سنت میهایی در سال ۲۰۰۰ نوشته شده است .

بنابراین روانشناسی مثبت گرا ، بسیار جوان‌تر از بحث مثبت اندیشی و مثبت نگری است.

اما تنها تفاوت این دو حوزه در عمر و قدمت آن‌ها نیست.

روانشناسی مثبت گرا، بر استفاده از روش علمی تأکید دارد. بنابراین، این شاخه از دانش روانشناسی (مانند هر حوزه‌ی علمی دیگری) نمی‌تواند به داستان، حکایت یا خاطرات تکیه کند.

اگر هزار مورد وجود داشته باشد که خوش‌ بینی و مثبت اندیشی، اثربخش بوده باشد و هزار مورد دیگر هم وجود داشته باشد که بدبینی و منفی اندیشی، به نتایج نامطلوب منتهی شده باشد، می‌توان چنین چیزی را به عنوان دوهزار تجربه مطرح کرد؛ اما حتی یک گزاره‌ی علمی هم از مجموع این دوهزار داستان، قابل استخراج نیست. گزاره‌های علمی، باید حاصل روش علمی باشند.

 

mosbatandishi1

 

مسائل مربوط به روانشناسی مثبت

اگر چه نمی‌توان فهرست جامعی از موضوعات مورد توجه روانشناسی مثبت گرا تدوین کرد، اما می‌توانیم بگوییم موضوعات زیر، از مهم‌ترین مباحثی هستند که در نوشته‌ها و مقاله های روانشناسی مثبت گرا، مورد توجه قرار گرفته‌اند. مرور این فهرست می‌تواند تصویر بهتری از کاربرد روانشناسی مثبت گرا در ذهن شما ایجاد کند:

  • خلاقیت
  • شیوه‌های مثبت رویارویی با مشکلات و چالش‌ها
  • شیوه‌ی مثبت پیر شدن
  • تاب آوری و بازیابی
  • مدیریت هیجانات، هوش هیجانی و افزایش نقش احساسات مثبت
  • صفات مثبت انسانی (مانند عدالت، شوق، بخشودن، میل به رشد، عشق، پختگی، نوع دوستی)
  • فلو شدن و تجربه غرق شدن در لحظات زندگی
  • مدل ذهنی رشدگرا
  • انگیزه و انگیزش
  • آموزش و پرورش مثبت گرا
  • کوچینگ و مربیگری

دستاوردهای روانشناسی مثبت

مارتین سلیگمن در کتاب شکوفا شدن خود، دستاوردهای روانشناسی مثبت را به پنج دسته تقسیم می‌کند. پنج دسته‌ای که گاهی از آن‌ها به اشتباه به عنوان ابعاد روانشناسی مثبت گرا نام برده می‌شود:

  • تجربه احساسات مثبت: روانشناسی مثبت‌گرا می‌کوشد از تمام دستاوردهای دانش روانشناسی برای برانگیختن احساسات و هیجانات مثبت در انسان‌ها استفاده کرد. هر حس مثبتی را می‌توان در این گروه قرار داد. به عنوان مثال، شادمانی و رضایت از زندگی در این مجموعه قرار می‌گیرند.
  • تجربه تعلیق ذهنی و غرق شدن در لحظه: روانشناسی مثبت گرا، شاخص دیگری را هم در نظر می‌گیرد و مورد توجه قرار می‌دهد. اینکه چقدر از فعالیت‌های ما، می‌توانند ما را چنان در خود غرق کنند که متوجه گذر زمان نشویم؟ فردی که به خودشکوفایی نزدیک‌تر می‌شود می‌تواند برنامه کار و فعالیت‌های زندگی خود را به شکلی تنظیم کند که این نوع تجربه در زندگی‌اش سهم بیشتری داشته باشد.

 mosbatandishi4

 

  • معنا: کلمه‌ی معنا در میان روانشناسان و فیلسوفان برای انتقال پیام‌های متفاوتی مورد استفاده قرار می‌گیرد. سلیگمن معنا را چنین تعریف می‌کند: اینکه احساس کنیم زندگی‌مان در خدمت چیزی است که از خودمان ارزشمندتر است. روانشناسی مثبت گرا، در این زمینه هم به جستجو و مطالعه پرداخته است.

 

  • رابطه موفق: بسیاری از ما،‌ زمانی به یاد روانشناسان می‌افتیم که در روابط خود با دیگران دچار مشکل و چالش شده باشیم. سلیگمن حوزه‌ی روابط انسانی را هم در حیطه‌ی وظایف روانشناسی مثبت گرا می‌داند. به عبارتی، وقتی رابطه معمولی یا خوب است، باز هم روانشناسان می‌توانند به ما کمک کنند که برای رسیدن به یک رابطه‌ی بهتر تلاش کنیم.

 

  • موفقیت: سلیگمن تاکید می‌کند که روانشناسی باید میل انسان‌ها به موفقیت را به رسمیت بشناسد و به آنها در این زمینه کمک کند. بررسی‌های او نشان می‌دهند که انسان‌ها موفقیت را، حتی در صورتی که به احساسات مثبت یا معنا منتهی نشود،‌ دوست دارند و برای آن تلاش می‌کنند. به عبارتی، روانشناسی مثبت گرا می‌پذیرید که موفقیت به خاطر خود موفقیت و بدون هر هدف غائی دیگر می‌تواند برای انسان‌ها جذاب باشد و روانشناسی باید در این زمینه هم به آنها کمک کند.

رشته روانشناسی مثبت گرا در دانشگاه‌ها

طی سال‌های اخیر رشته روانشناسی مثبت گرا به عنوان یک رشته دانشگاهی نیز در مقطع کارشناسی ارشد و دکترا در برخی دانشگاه‌ها و مراکز آموزش عالی در جهان ارائه شده است.

با توجه به این‌که دانشگاه پنسیلوانیا محل استقرار و پایگاه مارتین سلیگمن بوده است،‌ طبیعتاً این دانشگاه اولین مرکزی بود که رشته روانشناسی مثبت گرا را در مقطع کارشناسی ارشد کرد. این رشته در دانشگاه پنسیلوانیا با عنوانMAPP  ارائه می‌شود.

دانشگاه کلرمونت در کالیفرنیا (CGU) هم اولین مرکزی بود که رشته روانشناسی مثبت گرا را در مقطع دکترا ارائه کرد. حضور چیک‌سنت‌میهایی در این دانشگاه،‌ زمینه‌ی ارائه‌ی روانشناسی مثبت گرا در مقطع دکترا را فراهم کرده است.

معمولاً افرادی که در این رشته تحصیل می‌کنند، با عضویت در مجموعه‌هایی مانند انجمن روانشناسی مثبت گرا (IPPA)، شبکه‌ی حرفه‌ای خود را به کمک سایر علاقه‌مندان این حوزه توسعه می‌دهند.

فعلاً در ایران از این نظر در اوایل راه هستیم. تا کنون روانشناسی مثبت گرا به عنوان گرایشی از روانشناسی اسلامی در مقطع کارشناسی ارشد ارائه شده است.

سرفصل‌های این رشته در ایران، در کنار درس‌هایی مانند حدیث و روانشناسی مثبت،‌ روانشناسی اخلاق، مبانی فهم متون (قرآن و حدیث) و روش فهم روانشناختی متون دینی، برخی درس‌ها مانند انگیزش درونی، بازسازی مثبت، روابط مثبت، صفات و انگیزه‌های مثبت و هوش هیجانی را پوشش می‌دهد.

نقد روانشناسی مثبت گرا

روانشناسی مثبت گرا هم مانند هر شاخه‌ی علمی دیگر، منتقدانی نیز دارد. بخش قابل‌توجهی از این انتقادات به شخص مارتین سلیگمن و مدل‌هایی که ارائه کرده یا پروژه‌هایی که انجام داده مربوط می‌شود.

اما بخش دیگری هم هست که اساسا این رویکرد را نقد می‌کند و معتقد است که روانشناسی مثبت گرا،‌ بار سنگین «داشتن حال خوب» را بر شانه‌ی خود افراد می‌گذارد. در حالی که واقعاً گاهی شرایط محیطی و رویدادها به گونه‌ای است که باید به انسان‌ها حق بدهیم حال بد داشته باشند و احساسات منفی را تجربه کنند.

روانشناسی مثبت گرا به دنبال چیست؟

زمانی که نشریه‌ی American Psychologist در سال ۲۰۰۰ میلادی، ویژه نامه روانشناسی مثبت خود را منتشر کرد، سلیگمن و چیک سنت میهایی نوشتن سرمقاله‌ و نیز دعوت از نویسندگان برای نگارش مقاله های آن شماره را بر عهده گرفتند.

سرمقاله آن شماره نشریه را می‌توان مانیفست روانشناسی مثبت گرا دانست و تقریباً در تمام مقاله‌ها و کتابهایی که به روانشناسی مثبت گرا می‌پردازند، به آن سرمقاله اشاره شده و ارجاع داده می‌شود. فراموش نکنیم که در آن مقطع، هم سلیگمن و هم چیک سنت میهایی، سابقه و اعتبار ارزشمندی در روانشناسی داشتند. همان زمان در کلاس‌های درس دانشگاه‌ها، کتابهایی تدریس می‌‌شد که در برخی بخش‌های آن‌ها، مطالعات چند دهه قبل این دو نفر مطرح شده بود.

سلیگمن هم حدود دو سال قبل، مدتی بر صندلی ریاست انجمن روانشناسی آمریکا تکیه زده بود و جایگاهش، فراتر از یک محقق معمولی دانشگاهی بود. ضمن این‌که او در شرایطی به نگاه آسیب شناسانه‌ی روانشناسی انتقاد می‌کرد که یکی از معتبرترین کتابهای دانشگاهی در زمینه‌ی Abnormal Psychology توسط خود او نوشته شده بود و همان زمان در بسیاری از دانشگاه‌های جهان تدریس می‌شد. مروری بر برخی بخش‌های آن مقاله می‌تواند هدف و کارکرد روانشناسی مثبت گرا را برای ما شفاف‌تر کند:

تأثیر جنگ جهانی دوم بر مسیر دانش روانشناسی

یکی از مهم‌ترین نکاتی که در این سرمقاله مطرح شده و سلیگمن آن را در نوشته‌ها و مقالات دیگر خود هم تکرار می‌کند، نقش جنگ جهانی دوم، در شکل‌گیری مسیر روانشناسی است. او توضیح می‌دهد که پیش از جنگ جهانی دوم، روانشناسی در سه حوزه فعالیت داشته است:

  • بهبود بیماری‌های روانی
  • افزایش بهره وری و رضایت در زندگی انسانها
  • شناخت و پرورش استعدادها
  • اما پس از جنگ جهانی، آسیب‌های روانی بسیاری برای مردم، جنگ‌زدگان و نظامیان از جنگ بازگشته رخ داد.

دولت و ارتش آمریکا، بودجه‌های قابل توجهی را به بهبود وضعیت روحی مردم اختصاص دادند و هزاران روانشناس به این نتیجه رسیدند که اگر برای درمان بیماری‌های روحی وقت بگذارند، می‌توانند درآمد خوبی داشته باشند.

یکی از نکات مهم در آن مقاله، تعیین موضع رسمی روانشناسی مثبت گرا نسبت به دستاوردهای گذشته‌ی دانش روانشناسی است.

سلیگمن توضیح می‌دهد که آن تلاش‌های متمرکز بر بیماری، دستاوردهای زیادی داشته و به هر حال، حدود ۱۴ دسته بیماری روانی، به خوبی شناسایی شده و پیشرفت‌های خوبی هم برای درمان آن‌ها حاصل شده است. اما مسئله این است که تمام مأموریت روانشناسی، نباید در درمان بیماران خلاصه شود.

 

mosbatandishi2

 

نقد روانشناسی انسان گرا

روانشناسان انسان گرا، معمولاً نگرش مثبتی به روانشناسی مثبت گرا داشته‌اند. چون خودشان هم، بیشتر به جنبه‌های رشد و پرورش و شکوفایی توجه کرده‌اند. چنان‌که هنوز هم بسیاری از روانشناسان،‌ روانشناسی انسان گرا را یکی از پایه های روانشناسی مثبت گرا می‌دانند. اما در این مقاله، چیک سنت میهایی مسئولیت نقدِ محترمانه‌ی آن گروه از روانشناسان (کسانی مانند آبراهام مزلو و کارل راجرز) را بر عهده گرفته و تأکید کرده که مسیر روانشناسی مثبت گرا با روانشناسی انسان گرا تفاوت‌هایی دارد.

او توضیح می‌دهد که متأسفانه، روانشناسی انسان گرا، شواهد تجربی کافی برای ادعاهای خود گردآوری نکرد و بیشتر، بستری شد تا جنبش‌های خودیاری و کتابهای آن به ویترین کتابفروشی‌ها راه پیدا کنند. هم‌چنین در مکتب انسان گرا، توجه به جمع و رشد فردی، در مقابل خودمحوری رنگ باخت و کمتر مورد توجه قرار گرفت. چیک سنت میهایی محتاطانه و محترمانه، انتقاد خود را چنین مطرح می‌کند:

آینده مشخص خواهد کرد که این مسئله، ناشی از کسانی مثل مزلو و راجرز و تعریف و تبیین اولیه‌ی دیدگاه‌هایشان بوده، یا طرفداران هیجان‌زده‌ی افراط‌گرا، چنین شرایطی را ایجاد کرده‌اند. اما به هر حال، بخش روانشناسی هر کتابفروشی بزرگی در جهان، حداقل ده طبقه کتاب‌های شفا و بو درمانی و جستجوی کودک درون دارند که توانسته‌اند در ظاهر، استاندارد یک کتاب علمی را به نمایش بگذارند.

تفاوت روانشناسی انسان گرا و روانشناسی مثبت گرا در چیست؟

مجموع حرف‌های چیک سنت میهایی و سلیگمن، نشان می‌دهد که موضوع و دغدغهی هر دو حوزه یکی است: هر دو دسته، به جای جستجوی بیمار و درمان آن‌ها، می‌کوشند روانشناسی را برای رشد انسان‌های معمولی و سالم به کار بگیرند.

هر دو دسته هم معتقدند که تا وقتی «مراجعه به روانشناس» تلویحاً معنای «بیمار بودن» را در خود دارد، نشان می‌دهد که روانشناسان، نتوانسته‌اند نقش شایسته‌ی خود را در زندگی انسان‌های متعارف و نرمال جامعه کسب کند. اما تفاوت دو حوزه در روش  Method آن‌هاست.

روانشناسی مثبت گرا، اصرار دارد که از روش علمی برای بررسی‌های خود استفاده کند و جنبه‌ی نصیحت و موعظه نداشته باشد. اما روانشناسان انسان گرا، اگر احساس کنند حرفی درست است، حتی بدون این‌که بر مبنای روش علمی استوار باشد، به مطرح کردن و تشویق و ترویج آن می‌پردازند.

Ad Sidebar